وب سایت شخصی نیره افتخار
درباره من

درباره من

در میانه جنگ و در انتهای اولین ماه تابستان در دزفول که آن روزها نماد مقاومت ایران بود، زیر بمباران و موشک‌باران به دنیا آمدم. پدرم عاشق علم بود و خبرنگار و مادرم به نهایت مادر بود و مهربان. در شهری بزرگ‌شدم که ابتدا درگیرجنگ بود و پس از آن هم تبعات جنگ، با این حال نگاهی به آینده ‌داشت و به پرورش فرزندانش اهمیت می‌داد.

تفریحات کودکی‌مان، مسابقات علمی، مشاعره و حل جدولی بود که پدرمان برای تشویق ما به آموختن برگزار می‌کرد و جذاب‌ترین بخش خانه، کتاب‌خانه پر از آثار برتر تاریخی پدرم. بعد از بازیگوشی دوران مهدکودک و دبستان، با پذیرش در مدارس سازمان پرورش استعدادهای درخشان، فصل تازه‌ای در زندگی‌ام گشوده‌شد که علم‌آموزی، یادگیری هر چه بیشتر و تلاش برای آینده‌ساز بودن برای این کشور را در ذهنم پررنگ‌تر و شفاف تر ساخت.

اما اولین جرقه‌های علاقه‌ام به حوزه علوم انسانی در ابتدای دبیرستان و با برخورداری از دبیرانی اتفاق افتاد که نگاهشان بهبود وضعیت کشور در حوزه‌های مختلف بود. اما به دلایل متعددی، از جمله اینکه، ورود به حوزه علوم انسانی مستلزم خروج از مدارس سمپادی بود که کیفیت آموزشی و پژوهشی آن قابل مقایسه با سایر مدارس شهر نبود، رشته ریاضی را ادامه دادم و برای دوره کارشناسی وارد رشته مهندسی برق دانشگاه امیرکبیر شدم؛ رشته و دانشگاهی که فکر می‌کردم می‌تواند به بهترین شکل زمینه خدمت مرا به کشور و البته رشد و پیشرفت شخصی‌ام را فراهم کند.

اما همکاری با گروه‌های علمی دانشجویی از همان ابتدای کار و همراهی با دوستانی با  دغدغه‌های مشابه، متقاعدم کرد که مسئله اصلی که باید به آن می‌پرداختم، نه صرف مهندسی که نگاهی متفاوت در حوزه علوم انسانی است. همین دیدگاه منجر به این شد که با حمایت  دوستان و جمعی از فارغ‌التحصیلان دانشکده مهندسی برق، که اکنون هر یک صاحب کسب و کار رو به رشدی بودند، کنفرانس نگاهی نو به مهندسی را در ترم دوم تحصیلاتم فراهم کنم.

طی چهارسال دوره کارشناسی، با گسترش حیطه فعالیت‌هایم در فضای ارتباط میان صنعت و دانشگاه، از نزدیک با مسائل صنعت هر چه بهتر و بیشتر اشنا شدم. در اتمام دوره می‌دانستم که آنچه باید دنبال کنم، مسلماً مهندسی نیست و فضای مدیریتی است. حوزه ای که هم به لحاظ توانمندی‌هایم و هم نیازهای کشور، خودم را ناگزير از انتخاب آن احساس می کردم.

همین شد که تلاش کردم پایان‌نامه دوره کارشناسی‌ام را نزدیک به موضوعات علوم انسانی تعریف کنم، همزمان واحدهای مدیریتی موجود  در دوره کارشناسی را انتخاب کردم تا دید بهتری نسبت به این حوزه پیدا کنم. با همین مقدمات و با آموزش‌ها و مطالعاتی که خارج از فضای دانشگاه انجام می‌دادم، وارد حیطه مدیریت منابع انسانی شدم. ورودم به ام‌بی‌ای دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۸۷ نقطه عطفی هم به لحاظ تحصیلی و هم به لحاظ تخصصی در زندگی‌ام محسوب می شود.

با ذهنی پر از سوال وارد دانشگاه شدم و شاید با ذهنی پر سوال‌تر دوره ارشد را به اتمام رساندم، در حالی که مسیر شغلی مدیریت منابع انسانی را پی می‌گرفتم. در سال ۹۰ و ۹۱، در راستای انجام  پروژه‌های مشاوره شرکتی که در آن مشغول به فعالیت بودم و با ارتباط با مشاوران خارجی، دید بهتری نسبت به صنعت مشاوره و در عین حال فضای کسب و کار بین‌المللی پیدا کردم.

در عین حال، به لطف استاد راهنمایم در دوره کارشناسی ارشد، دریافتم که علاقه جدی به فضای تدریس دارم. از این رو بود که در سال ۹۱، با رتبه‌ای تک‌رقمی وارد دوره دکترای مدیریت رفتارسازمانی دانشگاه تهران شدم. این دوره فرصت‌های جدی چه به لحاظ علمی و چه تجربی برایم فراهم کرد تا بتوانم مسیر حرفه‌ای‌ مطلوبم را در فضای آکادمیک و کسب و کار، در قالب مشاور پی بگیرم.

تجربه چندین‌سال دستیار استادی و پس از آن تدریس، همراه با تعامل با مجلات و کنفرانس‌های داخلی و بین‌المللی و نیز همکاری در پروژه‌های مطالعاتی-علمی از یک‌سو و تجارب متعدد به عنوان مشاور سازمان‌ها در حوزه‌های منابع انسانی، خصوصاً بحث‌های شایستگی، مدیریت استعداد، جانشین‌پروری و استراتژی منابع انسانی و امکان مشارکت فعال در کانون‌های ارزیابی برای کارفرمایان مختلف، در کنار بزرگان کانون ارزیابی کشور از سوی دیگر، کمک کرد تا بتوانم زمینه را برای فعالیت در زمینه توسعه نگاه استعدادمحور در کشور فراهم نمایم.

چشم‌انداز من رسیدن کشورم به نقطه‌ای است که در آن هر فردی بتواند مطابق با استعدادها و توانمندی‌هایش آموزش ببیند، رشد کند و در جایگاهی متناسب با آن قابلیت‌هایی که خداوند در وجود وی نهاده‌است، قرار گیرد و در رشد و اعتلای هر چه بهتر ایران، نقشی موثر ایفا نماید. چشم‌اندازی که در صورت تحقق، می‌تواند جدی‌ترین مسائل کشور را مانند بیکاری و فقر، تحت تاثیری مثبت و سازنده قرار دهد.