با اینکه فرایندهای کلی کوچینگ (مربیگری) و منتورینگ در سطح اینترنت به راحتی در دسترس هست، یکی از سوالاتی که پیش از هر شکل از همیاری (از کوچینگ گرفته تا مشاوره و …) مطرح میشود، فرایندی است که بر اساس آن پیش خواهیم رفت.
هر چند که بسیاری از اوقات ممکن است همه چیز مطابق آن فرایند پیش نرود، اما در اغلب موارد موفق، مسیر به درستی طی شدهاست. امروز میخواهم یکی از این تجارب موفق را برای شما بازگو کنم.
یکی از پربارترین تجربیاتم در مربیگری در توسعه شخصی مربوط به خانم جوانی بود به اسم سارا (نام مستعار). سارا با مشکلات جدی در خصوص اعتماد به نفس پایین دست و پنجه نرم میکرد و در بیان مؤثر خود چه از نظر شخصی و چه از نظر حرفهای مشکل داشت. سفر سارا به سمت توسعه فردی اینطور شکل گرفت:
ایجاد اعتماد و ارتباط:
رابطه مربیگری با ایجاد اعتماد و رابطه آغاز شد. سعی کردم فضایی امن و بدون قضاوت ایجاد کنم که در آن سارا آنقدر احساس راحتی کند که در خصوص چالشها و آرزوهایش صحبت نماید. این امر از طریق گوشدادن فعال و همدلی، مراقبت و درک واقعی اتفاق افتاد و پایه اساسی ارتباط شایسته مربیگری را بنیان نهاد.
تعریف اهداف
من و سارا با هم روی شناسایی اهداف او کار کردیم. سارا بیشتر دوست داشت مهارتهای ارتباطی خود را بالا ببرد. چرا که با وجود توانمند بودن در حوزه فنی خویش، به خاطر مهارتهای پایین ارتباطی و اعتماد به نفس پایین (به گفته خودش) نتوانستهبود جایگاه مناسبی در شرکتشان پیدا کند و حتی دوستانش هم بسیار محدود بودند. سارا دنبال این بود که رفتاری قاطعانهتر از خود نشان دهد و در ارتباطاتش با اعتماد به نفس بالاتری ظاهر شود.
شناخت وضعیت فعلی و افزایش آگاهی
بخش مهمی از فرآیند مربیگری شامل تمرینهای خودکاوی، از جمله دروننگری، ژورنالنویسی و بحثهای تأملی بود. سارا به درک ارزش ها، نقاط قوت و زمینه های رشد خود پرداخت. تمرینهایی که تعریف کردیم به او کمک کرد تا در خصوص باورها و انگیزههای اصلی خود، درک عمیق تری برسد و راهش را برای رشد فردی هموارتر کند.
باورهای محدودکننده
در طول جلسات مربیگری، با یکسری تمرینها سعی کردم به سارا کمک کنم تا باورهای محدودکننده خویش را بشناسد و آنها را به چالش بکشد. با اینکه سعی داشتم وارد مرز روانشناسی نشوم، اما اعتبار این باورها را با هم مورد سوال قرار دادیم و سارا با اصلاح ادراکات منفی از خود و در پیشگرفتن یک طرز فکر رشد، شروع به نگرش مثبتتری به خود کرد که باعث افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس او شد.
توسعه مهارتهای ارتباطی موثر
وقتی که ذهن سارا آماده پذیرش چارچوبها و باورهای تازه شد، تکنیکها و استراتژیهایی را برای بهبود مهارتهای ارتباطی به او معرفی کردم. تمرینهایی که خود ما در جلسات به صورت ایفای نقش و نیز بازخورد، در پیش گرفتیم و این موجب شد تا سارا بتواند سبک ارتباطی خود را اصلاح کند؛ خود را با قاطعیتی بیشتر بیان کند و فعالانه در مکالمات شرکت نماید. همانطور که سارا این مهارتها را در موقعیتهای زندگی واقعی تمرین می کرد، اعتماد به نفس پیدا کرد و نتایج مثبتی را مشاهده کرد. خصوصا زمانی که دیگر افراد نزدیک به وی، تغییرات محسوس او را گوشزد کردند سارا اطمینان یافت که در مسیر درستی قدم بر میدارد.
برنامهریزی برای اقدام و پاسخگویی
بعد از تمرینات متعدد، با هم یکسری ضربالعجل تعیین کردیم تا سارا بتواند مهارتهای تازه آموخته را به محک بگذارد؛ مذاکره برای پیشرفت شغلی و نیز گفتگویی موثر با فردی که سارا به او علاقمند شدهبود، از اقداماتی بودند که در این مرحله صورت گرفتند. کمک به سارا برای غلبه بر تردیدها و حمایت مداوم از او، مهمترین اقدامی بود که در این مرحله انجام میدادم. میدانم که در این مرحله خیلی سختگیر بودم اما برای اینکه به سارا کمک کنم برای پیشرفت خودش بیشتر احساس مسئولیت کند، این امر اجتنابناپذیر مینمود.
تحسین دستاوردهای سارا
علیرغم سختگیریهایم خصوصا در فاز اقدام، هر جا نقطه مثبت و تغییر مفیدی میدیدم حتما ذکر میکردم و سارا را تشویق میکردم تا اعتماد به نفسش هر چه بهتر شود. حتی زمانی که توانستهبود در مذاکره حقوق عددی بسیار بالاتر از انتظارش را بگیرد، در جشنی کوچک با دو فنجان قهوه و کیک هویج یاریاش کردم تا احساس بهتری نسبت به خود داشتهباشد و تغییرات مثبتش را به خود یادآوری نماید.
تحول پایدار
چالش جدی در بحثهای مربیگری تحول پایدار است. با اینکه با گذشت زمان، تغییرات سارا کاملا محسوس بود و او در ارتباطات خود مطمئنتر، قاطع تر و مؤثرتر عمل میکرد، جلسات مربیگری را کامل قطع نکردیم و فقط به جای هفتهای یکبار به ماه و سپس دوماهی یکبار رساندیم. او کم کم در محیط کار رشد کرد؛ پست مدیریتی گرفت. با پسری که به او علاقمند بود رابطهای موثر را آغاز کرد. آخرین خبری که از وی داشتم این بود که در سازمانشان به سمت معاونت مدیرعامل رسیده و با همان پسر نیز ازدواج کردهاست.
طبعا در کنار این تجربه مثبت، تجارب منفی متعددی نیز وجود دارد. انتخاب مربی، انتخاب مراجع، میزان آمادگی مربی و مراجع و نوع ارتباط و استمرار آن، در اثربخشی ارتباط تاثیر زیادی دارد. اما این تجربه، اگر به تمامیت از پتانسیلهایش بهره گرفته شود، میتواند تاثیری فوقالعاده در بهبود زندگی هر انسانی داشتهباشد.
اضافه کردن نظر